در شیرینی بوسه غرق بودیم که ناگهان
شوری اشکو رو لبام احساس کردم وفهمیدم
......
این همون بوسه جداییه
در شیرینی بوسه غرق بودیم که ناگهان
شوری اشکو رو لبام احساس کردم وفهمیدم
......
این همون بوسه جداییه
این نظر توسط تنهای تنها در تاریخ 1392/04/08 و 14:27 دقیقه ارسال شده است | |||
ای جونم خیلی قشنګ بود ... |
این نظر توسط فاطمه در تاریخ 1392/04/08 و 14:09 دقیقه ارسال شده است | |||
سلام آجی جون خوفی؟وبلاگ نازی داری جیگر به وب منم سر بزن راستی اگه با تبادل لینک موافقی بیا بهم بگو با چه اسمی بلینکمت عسیسم.منم بی زحمت با اسم دست های خالی بلینک.فدات پاسخ : مرسی فاطی جون که نظر دادین خوش حال شدم .
بازم سر بزنیا فراموشمون نکن |